
عصبشناختی، فعالیتهای قشری در طول پژوهش مثل محرکهای شنیداری و بینایی با هم متفاوت عمل میکنند و دیده شده که محرک دیداری نسبت به شنیداری بیشتر باعث قضاوت درست میشود (پلامر و هانفری، 2009). البته شناخت کمی در مورد مکانیزم های عصبی که در ادراک زمان رویدادهای بینایی وساطت میکنند وجود دارد بهصورتی که مورن و همکاران (2005؛ به نقل از گروندین، 2010) نشان دادند که حرکات جهشی چشم بر مدت ادراکی رخدادهای دیداری نه شنیداری تأثیر میگذارد. این محققین معتقدند که برآورد مدتزمان علائم دیداری توسط مکانیسمهای دیداری و عصبی انجام میگیرد و نیز فهمیده شده که فواصل علائم شنیداری نسبت به علائم دیداری به زمان حساسیت بیشتری دارند (آستانه مطلق پایین) (گروندین، 2010). بعلاوه این برتری شرایط شنیداری بر دیداری در پردازشهای زمانی در هنگامیکه از توالی صداها یا نورها استفاده میشود نیز دیده میشود (گروندین و مک آیولی ، 2009). همچنین وقتی نشانههای خاصی برای قضاوت زمانی دیداری در دست نیست مغز حل مسئله زمانی را ضعیف انجام میدهد (ایگلمن و همکاران، 2005).
ازاینرو میتوان نتیجه گرفت که زمان یک چیز نیست بلکه احتمالاً نوعی از عوامل وجود دارد که میتواند در قضاوت های زمانی میانجیگری کند (ایگلمن، 2008).
2-6-6- فضا و زمان
رفتار انسان در فضا و زمان هدایت میشود و مهارتهای زمانی برای آن لازم است از آنجایی که رفتار مستلزم طراحی پیشاپیش و شروع رفتار مستلزم تعیین زمان به میزان مطلوب است برای انطباق زمانی درست باید فاصلهی زمانی میان رفتار هدفمند و اجرای فیزیکی آن برآورد شود (روبیا، 2006).
جانسون و همکاران (2006) گزارش میدهند که نتایج شان نشان میدهد که مدت با نشانههای میزان زمانی که در فضا جای گرفته کنترل میشود، نشانهای که موضوع انطباق است. هدف انطباق احتمالاً نگهداری میزان زمان فراتر از فضا میباشد. همانگونه که شمارش زمانی رخدادهای طبیعی گرایش به یکسانی فضا دارد، انطباق مکانی راهبرد مؤثر درجهبندی را ایجاد میکند. در حقیقت انطباق مکانی میتواند یک مسئله پنهان باشد که اثرات زیادی در زمان دارد و حدوداً 17 درصد میزان تمایز زمانی را برای این فواصل کاهش میدهد (بایور و مورن، 2006).
یافتههای ناشی از تصویربرداری عصبی (اولیوری و همکاران، 2009) نیز نشان میدهد که قشر آهیانهای مختلفی در نیمکرهی راست ناحیهی مهمی برای یکپارچگی فضایی- زمانی است. نظریه ارتباط زمان و فضا توسط دی لانگ (1981) مطرح شد. بر اساس این نظریه تغییر در اندازه محیط و مؤلفههایی که در محیط با هم در ارتباطاند روی ادراک زمان تأثیر میگذارد. نتایج پژوهشهای افرادی مثل بوبکو و همکاران (1986؛ به نقل از الیوری و همکاران، 2009) نشان میدهد که هراندازه مؤلفههای موجود در محیط با هم ارتباط نزدیک و به هم فشرده داشته باشند (اندازه محیط کوچک باشد) آزمودنیها مدتزمان ارائه را طولانیتر ادراک میکنند.
یافتههای ویکارو و همکاران (2007) نشان داد که توجه به محرک در حال حرکت که به لوب آهیانهای نزدیک نیمکره راست مربوط میشود منجر به بیش برآوردی و بالعکس میشود. آنها استدلال میکنند که اگر عامل فضا بر زمان تأثیرگذار باشد پس آنچه توجه به فضا را تغییر میدهد توجه به زمان را هم تغییر میدهد. در پژوهش اولیوری و همکاران (2009) گزارش شد که نمایش اعداد ادراک زمان را مطابق با اندازهی رقم تحت تأثیر قرار میدهد، بهعبارتدیگر مدتزمان ارقام کوچکی مثل یک کم برآوردی میشود. درحالیکه مدت ارقام بزرگتر مثل 9 در مقایسه با ارقام میانه مثل 5 بیش برآوردی میشود. محققان استدلال میکنند که نمایش اعداد کوچک و بزرگ، توجه به فضاهای چپ و راست را به ترتیب تحت تأثیر قرار میدهد (فیشر و همکاران، 2003؛ به نقل از اولیوری و همکاران، 2009).
2-6-7- ادراک زمان در افراد دارای اختلالات جسمانی و روانی
ادراک زمان مختل در بیماریهای مختلف جسمانی و روانی به چشم میآید. در ادامه برخی از پژوهشهای انجامشده آورده میشود.
2-6-7-1- بیماریهای جسمانی
پارکینسون: بیماران پارکینسونی با آسیب در جسم سیاه که میزان انتقال دوپامین در استرایاتوم را کاهش میدهد (تسیتور و همکاران، 2002) مشکلاتی در ادراک زمان دارند. در تحقیق راسین و اشنایدن (2001؛ به نقل از ایگلمن و همکاران، 2009) این بیماران و کسانی که گانگلیای آنها آسیبدیده بود عملکرد خوبی در تمایز فواصل زمانی کم برخلاف فواصل زمانی طولانی نداشتند و در پژوهش سال 2008 توسط ویردن و همکاران دیده شده که آنها در آزمایشهای ادراک زمان فاقد هرگونه فعالیت حرکتی مانند برآورد زمان تفاوتی با افراد عادی ندارند ولی در هنگام بازسازی که باید یک پاسخ حرکتی نشان دهند، مدتزمان کوتاهتری را میسازند و زمانی که دارو را مصرف میکنند برآورد زمانی نشان طولانیتر میشوند.
بیماران با آسیب مغزی: بیماران با آسیب مغزی بهویژه در قشر پیش پیشانی نشان دادهاند که تکانشگرانه عمل میکنند و ادراک زمان ناقصی دارند (روبیا، 2006). بیماران دارای آسیب مغزی را در آزمون تمایز میان دو فاصلهی زمانی شرکت دادند و گزارش دادند که برآورد آزمودنیها از گذر زمان کند و دیرگذر است.
2-6-7-2- اختلالات روانی
اختلال خلقی: در پژوهش ماهبرگ و همکاران (2009) 30 بیمار افسرده و 30 بیمار مانیک و 30 فرد سالم در همهی طیفهای سنی وارد تکلیفی شدند که در آن میبایست شرکتکنندگان به محرک روی صفحهی کامپیوتر برای مدتزمانی ویژهای (106 و 37 ثانیه) نگاه میکنند و در آخر همان مدتزمان را با فشار اهرم دادن اهرم روی صفحه کلید کامپیوتر را بازسازی کنند بر اساس میانگین فواصل زمانی ساخته شده توسط بیماران مانیک کمتر از فواصل ساختهشده توسط افراد افسرده بود. بیماران افسرده زمانی که مدتزمان طولانیتر میشد گذر زمان را کند تجربه میکردند و این دقیقاً برای بیماران مانیک برعکس بود. این پژوهشگران در تبیین یافتههای خود یکی از نشانههای افسردگی یعنی بازداری حرکتی را علت تولید زمان طولانی دانستند و نیز به انگیزه کمتر و تمرکز آسیبدیده تأکید داشتند.
اختلالات شخصیت مرزی: در پژوهش هیدر و همکاران (2004) و بایور (2001؛ به نقل از روبیا، 2006) گزارش داده شد که نقص در حافظه کاری حضور تکانش گری و سایر ویژگیهای مربوط به اختلال شخصیت مرزی باعث کاهش در تولید زمان میشود.
اختلال سوءمصرف مواد: داروهایی مثل ماریجوانا (شیفتمن، 2001) و سیگار (باکر و همکاران، 2003؛ به نقل از روبیا، 2006) به میزان چشمگیری مدتزمان ادراکشده را طولانیتر میکند البته اینکه این توهمزاها روی فرایند جسمانی و سپس روی ادراک زمان تأثیر میگذارد یا بهصورت مستقیم کاملاً مشخص نیست (کنراد و همکاران،1972؛ به نقل از شیفتمن، 2001).
اختلال رفتاری: ارتباط تکانش گری و ادراک زمان نیز در سه بعد از زمان، زمان حرکت ادراک و پیشبینی زمانی دیده شده بهویژه که در پژوهش ویتمن و پاولوس (2007) این امر مستند شده که تکانش گران پاداشهای کوچک ولی زودتر را بر پاداشهای بزرگ ولی دیرتر ترجیح میدهند زیرا آنان گذر زمان را کند برآورد میکنند و گرایش به کوتاه کردن زان دارند و نیز لیومن و همکاران (2009) با مقایسه کودکان دارای اختلال نارسایی توجه و بیشفعالی نشان دادند که کودکان گروه اول نسبت به گروه دوم تمایل به برآورد زمان کمتری دارند و با تغییراتی در مدتزمان آسیب بیشتری نشان میدهند. همچنین تحقیقاتی در زمینه اختلال درخودماندگی انجامشده است برای مثال در پژوهش گریگوری و همکاران (2008) در تکالیف بازسازی برخلاف برآورد، تولید زمان سلامت کمتری از خود نشان دادند و همچنین ادعا داشتند که آنان در ادراک مدتزمان طولانی بدون نقص عمل میکنند او معتقد است که بازداری رفتاری نقص این کودکان علتی برای نقص ادراک زمان آنهاست.
ناتوانی در یادگیری: توپلاک و همکاران (2003) گزارش دادند که کودکان با اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی و نارساخوانی نسبت به کودکان با اختلال نارسایی توجه و بیشفعالی صرف، بیثباتی بیشتری در عملکرد را نشان میدادند و این به علت نقص در حافظه کاری و کوتاهمدت آنهاست که منجر به اشکان زمانی این کودکان در تنظیم زمانی میشود. در ارتباط با حافظه کاری درگیر در ادراک زمان میتوان ادعا داشت اختلالهایی مثل نارساخوانی بیشتر اختلالهای زمانی هستند تا اختلالهای زبانی (ایگلمن و همکاران، 2009).
2-7- تأثیر اختلال استرس پس از سانحه بر ادراک زمان
در رابطه با تأثیر PTSD بر ادراک زمان به پیشینهای در داخل و خارج از کشور دست نیافتیم؛ اما بررسیهایی در مورد اثر اضطراب بر این مؤلفه انجامگرفته است. ازجمله وایمن و مووس (1967) در مطالعه خود باهدف بررسی رابطه میان سطوح اضطراب (بالا و پایین) و ادراک زمان به این نتیجه رسیدند که افراد با سطوح بالاتر از اضطراب، تحریف زمان بیشتری را نشان میدهند. در مقابل لوئک (2007) در مطالعه خود به بررسی رابطه میان سطوح اضطراب و عملکرد در تکلیف برآورد زمان پرداخت. شرکتکنندگان در شرایط آزمایشی بهوسیله سوق دادن آنها برای ارائه یک سخنرانی مورد القای حالت اضطراب قرار گرفتند، درحالیکه گروه کنترل بهعنوان شنوندگان مشخص شدند. هر شرکتکننده سپس طول مدتزمان ثابتی را برآورد کرد. در بین دو گروه هیچ تفاوت معناداری در برآورد آنها از زمان مشاهده نشد، اگرچه شرکتکنندگان مضطرب نسبت به گروه کنترل تمایل به گزارش کوتاهتری از فواصل زمانی داشتند.
باگانا و راسیو (2011) در مطالعهای باهدف بررسی تفاوتها در ادراک و تجارب زمانی نوجوانان بر اساس سطوح اضطراب و تکانش گری آنان به بررسی 120 دانشآموز 13 تا 15 ساله پرداختند. در این مطالعه از سه مقیاس خودگزارشی و دو تکلیف برآورد زمان استفاده شد و دانشآموزان کلاس نهم در مقایسه با کلاس هفتم در مدتزمانهای کوتاه (10 یا 20 ثانیه) برآورد صحیحتری از زمان ارائه دادند. دانشآموزانی در سطوح بالای تکانش گری برنامهریزی نشده، در مقایسه با دانشآموزان دارای تکانش گری کمتر با احتمال پایینتری برآورد صحیح از مدتزمان 90 دقیقهای سخنرانی داشتند. بالاترین نمرات برای توانایی دانشآموزان در برآورد مدت سخنرانی بهوسیله دانشآموزان کلاس نهم با سطوح پایین از اضطراب و تکانش گری به دست آمد. این نتایج در راستای مطالعاتی است که دریافتند قضاوتهای زمانی متأثر از اضطراب میباشند (سویگنی و همکاران،2003؛ برلین ، رولز ، 2004) و در راستای یافتههایی که دریافتند افراد تکانش گر اشتباهات بیشتری در برآورد زمان مرتکب میشوند یا این ایده که تکانش گری و ادراک زمان در ارتباط با یکدیگراند (بارات ، 1983).
تغییرات در ادراک زمان در طول یا به دنبال تجربه استرس و ریلکسیشن معمولاً گزارششده است. چاوز (2003) در مطالعه خود به بررسی زنان و مردان 18 تا 79 سالهای پرداخت که بهطور تصادفی در یکی از شرایط استرسزای زیر مواجه میشدند. استرس (39 نفر) – آمادهسازی و ارائه یک سخنرانی، آرامش (38 نفر)- آرامسازی پیشرونده عضلانی و کنترل (39 نفر)- گوش دادن به شرححال بر روی نوار. اندازهگیریهای متعدد تولید زمان، برآورد زمان، میزان درک شده و توجه به حوزه زمان (گذشته، حال، آینده) قبل و بعد از مرحله آزمایش انجام گرفتند. تخمین زمان گذشتهنگر بعد از مرحله آزمایشی انجام گرفت. خودگزارشی اندازهگیریهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی استرس برای ارزیابی پاسخ به شرایط آزمایشی استفاده شد و نتایج در شرایط استرس افزایشیافته سازگار با شرایط استرس و در شرایط آرامیدگی با شرایط آرامش سازگار بود.
برخی از واریانسهای فردی مرتبط با سن و جنس بود، زنان عموماً قضاوت طولانیتری از مدتزمان (زمان ذهنی و عینی) نشان دادند. در طول آرمیدگی گزارششده بود که زمان آهستهتر از معمول سپری میشود. استرس منجر به افزایش در مدتزمان عینی و ذهنی میشود و زمان به دنبال یک دوره از استرس سریعتر میگذشت. توجه به زمان حال منجر به کاهش در پریشانی گزارششده میشد، درحالیکه توجه به گذشته همبستگی مثبتی با پریشانی گزارششده داشت. این یافتهها نشاندهندهی آناند که تغییرات در ادراک زمان ممکن است تغییرات در تجربهی استرس یا آرمیدگی را نشان دهد. همچنین، مداخلات بهمنظور افزایش توجه بر زمان حال برای کاهش پریشانی میتواند مفید باشد.
گیلبرت ، دیلبک ، کوران و لیتل (1977) برای تعیین اینکه آیا ارتباط بین بیشبرآورد زمان و اضطراب یا استرس تابعی از پیشبینی رویدادهای استرسزا است، آزمودنیهایی با اضطراب اجتماعی بالا و پایین یک سری از فواصل زمانی کوتاه (5 و 7 ثانیه) را قبل و بعد از تعاملات اجتماعی استرسزا و غیر استرسزا، مورد قضاوت قراردادند. نتایج نشانگر آن بود که بیشپرورد فواصل زمانی ثابت، بعد از یک تعامل اجتماعی استرسزا رخ میدهد، بنابراین این فرضیه را که بیشپرورد به دلیل انتظار برای رویدادهای استرسزا است را تصدیق نمیکند.
زاکای و همکاران (2010) در مطالعه خود اثر قرار گرفتن در معرض تهدید در برابر محرکهای خنثی بر ادراک زمان فرد را موردبررسی قراردادند. برای این منظور آنها 29 فرد مضطرب و 29 فرد غیر مضطرب را با استفاده از پیشبینی از مدل دروازه توجه ادراک زمان بررسی کردند. نتایج نشان داد که نسبت به افراد غیر مضطرب، افراد مضطرب زمان ذهنی را در مواجهه با ارائه کوتاهمدت (2 ثانیهای) محرک تهدیدآمیز، با گذر آهستهتر احساس میکنند و تفاوتهای گروه با قرارگیری در معرض مدتزمان طولانیتر مواجهه (4 و 8 ثانیه) ناپدید میشود. در راستای گزارشهای پیشین در رابطه با سوگیریهای توجه افزایشیافته به سمت تهدید و کاهش کنترل توجه تحت استرس در افراد مضطرب این یافتهها بینشهای تازهای را به فرایندهای شناختی سطح پایین فراهم میکند که میتواند تجربهی ذهنی زمان را شکل داده و حفظ کند.
2-8- افسردگی و ادراک زمان
حالات برانگیختگی، خلق و هیجان (درویتوولت و مک ، 2007) همچنین عوامل شخصیتی (رامسایر ، 1997) تخمین دورههای زمانی را متأثر میسازند. برای مثال، فواصل زمانی در زمان معطوف کردن بیشتر توجه به زمان و در زمان بارگذاری تجارب مختلف در حافظه، طولانیتر قضاوت میشوند. بهزیستی ذهنی نیز قویاً چگونگی ادراک زمان را تحت تأثیر قرار میدهد. سرعت زمان با درگیری در فعالیتهای خوشایند افزایش مییابد؛ بنابراین، احساس ما از زمان، تابعی از فعلوانفعال پیچیده بین کارکردهای شناختی خاص و حالت خلقوخوی زودگذر ماست.
گیل و درویت ولت (2009) در مطالعه خود به بررسی تغییرات در ادراک زمان بهعنوان تابعی از علائم افسردگی پرداختند. آنها دریافتند با بالاتر رفتن نمرهی افسردگی، افراد مدتزمان ارائه محرک را کوتاهتر قضاوت میکردند. در مقابل حساسیت به زمان در این دو گروه از شرکتکنندگان برابر بود. آنها این موضوع را به این شکل توضیح دادند که حالت هیجانی اندوه و کاهش سرعت در ساعت درونی افراد افسرده عملکرد زمانی آنها را توجیه میکند. متناقض با این یافته ابرفیلد ، تونس ، پالایور و هچت (2014) در بررسی خود با اضافه کردن تکلیف زمانی تازهای (TTC) به آزمونهای پیشین دریافتند که افسردگی بر ادراک زمان شخص تأثیری ندارد.
تعدادی از مطالعات بیانگر آن بودهاند که حتی افسردگی ملایم اثراتی بر تکالیف تخمین زمان عینی و نه بر تمام تکالیف دارد. در بررسی کورنبروت ، مستفی و مورفی (2010) طی سه آزمایش به بررسی ادراک زمان در افراد افسرده پرداختند. آزمایش اول (تولید و برآورد کلامی زمان) در شش فاصله زمانی (3، 5، 15، 25، 40، 60) هیچ تأثیر پایای معناداری را در عملکرد زمان یادآوی شده نشان نداد و نتایج برای افراد افسرده و غیر آن برابر بود. در آزمایش دوم آنها از یادگیری آشکار استفاده کردند. افراد افسرده در این آزمایش نسبت به شرکتکنندگان غیر افسرده تخمین زمانهای طولانیتر را در مواجهه با فواصل زمانی پیش از تغییر در پیشامدهای خارجی نشان دادند. این تفاوت در حد 3 ثانیه بود و این زمان منطبق بر مطالعاتی است که پیشازاین عبور آهستهتر زمان را در افراد افسرده نشان میدادند.
در آزمایش سوم از افتراق زمان استفاده شد. دو موقعیتی که افتراق زمان در آنها موردبررسی قرار گرفت یکی در فاصله زمانی بلند 1000 میلیثانیه و دیگری کوتاه در حد 50 ثانیه را بهعنوان ملاک قراردادند و نشان داد که تمایز طول فاصله یک ثانیه، برای افراد افسرده دقت پایینتری دارد؛ اما در افتراق فواصل زمانی کمتر از 25 میلیثانیه تفاوت میان آنها معنادار نبود. از مطالعات پیشین بهدستآمده است که دقت افتراق بستگی بهسرعت ساعت درونی دارد و این به خاطر آن است که تیکهای بیشتر در هر واحد فاصله، امکان افتراق دقیقتر را فراهم میآورد؛ بنابراین در فواصل زمانی کوتاه خلقوخو اثری بر ساعت درونی نشان نمیدهد. نتایج این مطالعه بهوضوح نشانگر وجود اثر حتی افسردگی نسبتاً خفیف در برخی و نه همه تکالیف برآورد زمان هدف میباشد. این تفاوتها شایسته ملاحظات نظری میباشد.
نتایج بهدستآمده بیانگر آن است که مکانیسمهای توجه، اثرات خلق را بر ادراک زمان تعدیل میکند، بااینحال اثرات دقیق توجه واضح نمیباشد. برخی از مطالعات بیانگر آناند که توجه شیوهای را که سیگنالها از راه ساعت درونی پردازش میشوند، تحت تأثیر قرار میدهد. مدلهای دیگر هیچ نقشی را برای ساعت
